داریوش شایگان
- مساله ای که امروز مطرح است آنست که مذهب روز به روز بیشتر به گونه تنها وسیله اثبات هویت فرهنگی تمدن های سنتی- که به نظر می رسد در برابر روند مدرنیته در معرض نابود ی اند- تبدیل می شود ؟
این به دلایل متعدد صحیح است . نخست آنکه همه ایدئولوژی های بزرگ غربی ورشکسته اند . مارکسیسم تا همین چندی پیش نوعی نوشدارو بود و حال می دانیم که چه بر سرش آمده است .به علاوه مسائل ناگشودنی که تمدن های مذهبی سنتی بدانها گرفتارند از چنان وسعت و دامنه ای برخوردارند که این تمدنها نه می توانند گستره ی واقعی نتایج آنها را بسنجند و نه قادرند تاخیر تاریخی خودشان را جبران کنند . به عبارت دیگر چنین پرشی از نظر روانشناختی برایشان غیر ممکن است . پس می کوشند که میان بر بزنند .در گذشته این میان بر مارکسیسم بود که به نحوی معجزه آمیز نادیده گرفتن چنین تاخیری را مجاز می ساخت و امروز پندار مذهب است که نقش و نسخه معجزه شده است .

- اما آیا این موضوع استراتژی سیاسی و اقتصادی مذهب در برابر جهان مدرن، هم چنین نشانه ی رابطه تازه ای میان انسان و امر قدسی نیست ؟
خیر . امر قدسی حتی بیرون از دایره ی مذهب نیز وجود دارد . می دانید امر قدسی الزاما امری اخلاقی نیست . به یاد دارم که زمانی در مشهد با پل ریکور که برایش احترامی فوق العاده قائلم گفت و گویی داشتیم ،از مذهب می گفتیم .ریکور به عنوان فیلسوفی پروتستان دیدی اخلاقی به مذهب داشت . به گمان من مذهب ضرورتا اخلاقی نیست . زیرا از نظر مذهب انسان می تواند هم مومن واقعی باشد و هم گناهکار . انسان می تواند با امر الهی ،فارغ از همه رده های کلامی –اخلاقی رابطه ای محرم برقرار کند . به یاد دارم به ریکور پیشنهاد کردم که به زیارت حرم امام رضا برود . زیرا آنجا محیط مطلوبی برای تجربه هیبت (tremendum) یا درد تقدس در مستقیم ترین شکل بیانش بود . فردا ی آنروز که دوباره ریکور را دیدم . به من گفت که از این جنبه مذهب بکلی غافل بوده است ،حتی غیبت الوهیت می تواند شکل منفی ای از قدسیت باشد . گمان می کنم که حتی اگر عمر همه مذاهب جهان به سر رسد ،این تجربه هرگز از روی زمین محو نخواهد شد ،این تجربه ای است که در اعماق جان انسان ریشه دوانده است . همه مساله جهان فرو پاشیده ما آنست که بتوان فضاهای نامتجانس قدسی و دنیوی را تنظیم کرد و از برخورد خصم آمیزشان جلوگیری نمود به نحوی که هریک مکان خاص خود را بیابد ... .
* زیر آسمانهای جهان / گفت و گوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو /نشر فرزان روز
** زمستان 85 بود که به لطف آقای امیر حسن چهلتن برای اولین بار دیدمش . گفتم می دانید شما مرا نجات دادید ،با کتابهایتان . گفت جدی نمی گویی ، اما خوشحالم... .در سخت ترین روزهای سر گردانی و ناچاری بیست سالگی وقتی حیران و خسته بودم و در حال فروپاشی ذهنی با کتابهایش چنان یاری ام کرد که تا پایان عمر مدیونش خواهم ماند . او یک انسان بزرگ است رفیق .
***احمد غلامی آزاد شد . خدا را شکر برای پایان دادن به انتظار کودکانش و همسر فرهیخته اش .