ده کتاب من
یکجور محدودیت تحمیلی توی این سئوال هست که آدم اذیت می شود .با این حال می گذرم از این
وسواسهای بیمارگونه . کتابهایی را نام می برم که مرا تکان داده اند ودر گیرشان شده ام .شاید
رنج آور شاید هم لذت بخش بوده اند برایم . برای من تاثیر مهم است :
۱- کریستین و کید نوشته ی هوشنگ گلشیری: می دانم سخت پیدا می شود ولی اگر نخوانده ای
رمان فوق العاده ای را از دست داده ای . با این کتاب زندگی کرده ام . به نظرم قله کارهای گلشیری
است .
۲-زیر آسمانهای جهان گفتگوی شایگان با جهانبگلو: البته همه ی کارهای شایگان خواندنی هستند
بخصوص برای کسانی که دغدغه ی من کیستم ؟دارند . باید تشنه باشی تا سردی این آب گوارا را
درک کنی . شایگان پنجره جهان را برایم گشود .
۳-بوف کور نوشته صادق هدایت :یکی از مدرن ترین رمانهای ایران . بعید می دانم خیلی ها طاقت
خواندنش را داشته باشند . معمولن فقط چیزهایی شنیده اند . خودشناسی روح ایرانی .تلاش
هدایت برای این کار در کتاب موج می زند . باید بی انصاف باشی که هدایت را نبینی .
۴-سمفونی مردگان نوشته عباس معروفی :روایت پایان ناپذیر زندگی هنرمندان ایران . جدال شاعر برای
ماندن در میان مردمی که هم دوستش دارند هم متنفرند . بقول غزاله علیزاده:جوهر روح ایرانی نفرت
است .
۵- همسایه ها نوشته احمد محمود :جذاب و دیدنی . پر از تصویر . نمونه ناب رمان رئال . قله ی کارهای
محمود . کلاسی برای نوشتن . وقتی خالد دست دخترک را گرفته بود و نخل کوچکی میانشان قرار گرفت
و تیغ های نخل دستشان را زد ....من دانستم محمود می داند چه می کند . افستش را بخرید یا چاپ
اصلی کتاب .
۶- وداع با اسلحه نوشته ارنست همینگوی: من دیوانه ی این آدمم . استاد بی نظیر داستان کوتاه .
استاد زندگی استاد مزه ها استاد عشق بازی استاد مردن ........
۷- مداراتوءکانتابیله نوشته مارگریت دوراس : دوراس استاد ایجاز در کلام و ساختن تصویر است . داستان
محتوم عشق . من قبلن دوستش نداشتم ولی بعد از خواندن این کار رهایش نکردم .
۸- چهارراه غزاله علیزاده : مانده تا جایگاه واقعی این نویسنده بزرگ شناخته شود . خیلی ها
نمی توانستند ببینند که او چقدر در کارش تبحر داشت . داستان اندیشه .
۹-کلیسای جامع نوشته ریموند کارور : داستان کوتاه با کارور چیزهای جدیدی را تجربه کرد . فضا های
خالی زیادی که انسان امروز نمی دیدش . جزئیات موثر و حاضر در زندگی که برای شناخت یک موقعیت
پیچیده کافی هستند . کارور که خواندم احساس کردم جهان داستان بزرگتر شد برایم .
۱۰-جاودانگی نوشته میلان کوندرا : وقتی او می نویسد خیالت راحت می شود که رمان زنده است .
انسان دارد پیش می رود و ما هنوز چیز زیادی نمی دانیم . با داستانهایش خیلی حال می کنم .
حالا که ده شماره را استفاده کرده ام و سرم را چرخانده ام به سوی کتابخانه ام می دانم که خیلی ها
از قلم افتاده اند و این البته کوچکترین ضربه ای به جایگاهشان نمی زند . ده تا هر چقدر هم زیاد باشد
باز هم کم است رفیق.
حالا دوست من تو که این پست را می خوانی بگو ...
مهدی ربی