نمایشگاه کتاب

صبح شنبه رسیدم اهواز خسته و پکیده از سفری فشرده . من اولین باری بود که نمایشگاه می رفتم.

همیشه فکر می کردم اگر همه ی کتابها بعد از نمایشگاه به بازار  بیاید چه لزومی دارد در این ازدحام

خودم را غرق کنم. دوستان می گفتند :بی ذوق بیا برویم هم فال است هم تماشا . آنهمه کتاب یکجا 

کنار هم و آنهمه عاشقان کتاب و آن محل زیبا....نرفتم هیچ وقت . تا امسال که حب ذات غلبه کرد و

رفتم تا کتابم را در آن همه کتاب ببینم و خوشحال شوم از دیدن دستی که برای برداشتنش کشیده

می شود....باز هم باید بنالم .....بی نظم و شلوغ و غرفه های کوچک و مکان نامناسب و نبود جای

استراحت و نبود راهنمایان آشنا به کتاب و کوچک و کوچک وکوچک..... بگذریم.

آن چیزی که من دیدم بازار کتاب بود و هیچ نمایشی نداشت . چون نمایش نوعی عرضه ی زیبایی

هم در خود دارد و در آنجا من چیز زیبایی ندیدم . کاش سالهای دانشجویی یکبار هم شده می رفتم .

باز هم دیر رسیدی رفیق .

 

کمی موفقیت

امروز جناب مدیا کاشیگر لطف کرد و خبر رسیدن کتابم  به مرحله نهایی جایزه ی ادبی

«روزی روزگاری» را داد. خوشحالم رفیق .خوشحالم.

داریوش شایگان

دیشب کتاب «زیر آسمانهای جهان » داریوش شایگان را از توی کتابخانه ا م کشیدم بیرون و نگاهی

انداختم . فکر می کنم تا به حال سه باری کامل خوانده امش و نمی دانم چند بار بازش کرده ام برای

خواندن دوباره ی جمله ای یا برجسته کردن سطری با ماژیک های رنگی ام برای خودم . تابستان۸۱

برای اولین بارخواندمش. و چه شادمان شدم که کسی را یافته ام از همین خاک که بزرگ بود و هست. 

به همه ی دوستانم توصیه اش کردم و می کنم .به همه کسانی که می خواهندبیشتر بدانند و عمیق تر.

برای آموختن نه برای پرستش .برای یافتن پرسش های جدید تر و نه پاسخ های آخر. البته شایگان

کتابهای دیگری هم دارد که همه عالی اند و قابل بحث . بخرید و بخوانید که می ارزد حتی اگر همه چیزی

را که می گوید  به شکل تمام نفهمیم. اما سر آغازی می شود برای بیشتر دانستن .

چه شد که رفتم سراغش ؟

یادم آمد . می خواهم هدیه بدهم به دوستی نازنین به بهانه ی تولدش .

زیر آسمان های جهان:گفتگوی رامین جهانبگلو با داریوش شایگان.